ريشه هاي اصلي موسيقي در ايران و يونان بوده است و غربي
ها طبق روايتهاي تاريخي موسيقي جدي و هنري وتقريباً مدون خود
رااز سده چهارم ميلادي شروع كردند و قديسي موسيقي را از طريق
كليسا به اهميت ويژه رساند. موسيقي اين دوره اغلب مذهبي و محدود
به آثار خاصي در ارتباط با حكايتها و دستور العملهاي كتاب مقدس
(انجيل) و خواندن سروده هاي آن بوده است. البته پيش از قرن چهارم
ميلادي هيچگونه اطلاع صحيحي از وضع موسيقي در دست نيست، تنها از
كتابهايي كه از آن زمان بيادگار مانده بخصوص در نوشته هاي پيروان
مسيح نام آوازي كه مربوط به روايات مسيح پيش از حركت و صعود به
كوه زيتون است ذكر شده است. تا آنزمان موسيقي بصورت مونوفوني (يك
صدايي) بوده و از سده نهم ميلادي پوليفوني (چند صدايي) در موسيقي
مورد استفاده قرار ميگيرد و بتدريج تحولي در صدا دهي موسيقي
بوجود مي آيد. تا قرن هفدهم موسيقي مطلقاً در اختيار اشراف و
دربارها و بخصوص كليسا بوده بطوريكه اگر گروههاي ذكر شده حمايت و
پشتيباني خود را اواسط قرن هفدهم كم كم و بتدريج موسيقي از تسلط
كليسا و دربار خارج ميشود و با حضور باخ كه از موسيقيدانان بنام
آلماني است شمايل و كارآيي اين هنر رو به تغييراتي مي گذارد،
البته باخ دراختيار كليسا و اشراف بوده و حقوق دريافت مي كرده
اما تحولي عظيم در موسيقي غرب ايجاد نمود.
موسيقي در قرون وسطي
روميها كه در تمدن وارث يونانيها بودند موسيقي را نيز
مانند ساير آثار هنري از آنها اقتباس كردند در جشن بزرگ رم به
سال 360 پيش از ميلاد نخستين بار، يك درام به همراهي موسيقي و
بدون مكالمه (پانتوميم) نمايش داده شد اساس موسيقي كلاسيك رم را
به وجود آورد در قرون وسطي به تقليد يونانيها آوازهاي دسته جمعي
همراه رقص درنمايش تراژدي و كمدي معمول گرديد كليسا از بدو تأسيس
تا قرن 15 وظيفه بزرگي در تكامل موسيقي به عهده داشت و پيشوايان
مذهبي كه در اواخر قرن ششم ميلادي توسط پاپ گري گوار اول كه اسقف
اعظم كليساي رم بود و موجب شد تا فرم هاي سرود گر گوري مثل مس كه
يك رشته آوازهاي مذهبي است كه در كليساس كاتوليك براي متن يك دعا
خوانده مي شود و ركوئيم (مرثيه) كه بيشتر به يادبود مردگان ساخته
و اجرا مي شود و معناي آرامش دارد و فرم هاي ديگري نظير كائنات و
موتت كه بيشتر براي خواندن و كلام و آواز است توجه آهنگسازان
دورة بعد مثل دورة كلاسيك را جلب كرده و از اهميت خاصي برخوردار
بوده است.
هنر جديد: فيليپ دوويتري اسقف
فرانسوي يكي از تتئوريسين هاي بزرگ فرانسه بود كه تحقيقات خود را
در هنر موسيي به صورت رساله اي منتشر كرد و نام ARSNOVA يا هنر جديد ناميد كه
اين موضوع مربوط به نيمه قرن 13 مي شود. گيوم دوماشو يكي از ديگر
آهنگسازان و تئوريسين هاي هنر جديد است و به واسطة آثاري كه در
موسيقي مذهبي و غير مذهبي غرب به يادگار گذاشته ميتوان بزرگترين
آهنگساز قرن 14 دانست.
موسيقي در دورة رنسانس
در اواخر قرن 15 ميلادي تحول بزرگي در افكار و عقايد
دانشمندان اروپا بوجود آمدكه بنيان علوم قديم را در هم ريخت به
اين مناسبت دوره اي را كه صفحه جديدي در تايرخ تمدن اروپا باز
كرد رنسانس يا تجديد حيات ناميدند. پيشواي تجدد حيات اروپا بيشتر
كشور ايتاليا بود كه با ظهور نويسندگاني مانند ماكياول و تاسو و
هنرمندان بزرگي چون برامانته/ لئوناردو داوينچي/ رافائل و ميكل
آنژ اين تحول بزرگ را بنيان نهاد. همچنان كه يونان مهد تمدن قديم
بود. ايتاليا باني تمدن جديد اروپا شد. پلي فوني (يعني چند
صدايي) از قرن 9 ميلادي در موسيقي پيدا شد با اين وصف علمي كه
امروز آنرا هماهنگي با هارموني مي نامند. هنوز بوجود نيامده بود.
از اواخر قرن 15 يك قاعده كلي براي آوازها و نواهاي چند صدايي
وضع شد كه آنرا كنترپوآن ناميدند. طبق اين قاعده چند آهنگ مختلف
كه در يك زمان شنيده مي شود بايد طوري با هم تركيب شو دكه گوش
آنرا نامطبوع تشخيص ندهد. واژه كنترپوآن لاتيني و معناي آن نقطه
در مقابل نقطه است منظور از نقطه در برابر نقطه، نت يا ملودي در
برابر ملودي است. كنتراپون در قديم نوعي موسيقي را گفته اندكه
شامل 2 يا چند صداست و نت هاي ملودي هر بخش بانت هاي متناظر بخش
يا بخش هاي ديگر هم زمان اجرا مي شود.
آغاز دوره جديد در موسيقي غرب: قرن 17
مقارن با يك سلسله تحولات بزرگ موسيقي است و در حقيقت هنر جدي و
كلاسيك موسيقي از ابتناء، اين دوره شروع
ميشود.
دوره باروك م 1750 – 1600 – باروك در اصل به سبك معماري
متعلق به قرون 17-18 و يا دقيقتر از سال 1600 تا سال 1750 ميلادي
در آلمان و اطريش اطلاق مي شد و بر همين زمينه گاهي موسيقي همان
دوره را نيز چنين ناميده اند. كلمه باروك احتمالاً از نام نقاش
ايتاليايي كنت باروچيو مأخوذ است كه سبكي خشن در هنر نقاشي داشته
است. برخي ازهنر شناسان و محققين فرانسوي اين اصطلاح را برابربا
زشتي، زمختي و ناهنجاري در هنر گرفته اند... موسيقي باروك،
موسيقي متداول بين سال هاي ذكر شده مي باشدكه تقريباً داراي
هارموني در هم برهم و مدگردي خشن و ناهنجار و غير طبيعي بوده
است. آهنگسازان مشهور اين دوره سباستيان باخ، فيليپ امانوئل باخ،
جورج فردريك هندل، آنتونيو ويوالدي و تعدادي ديگر مي
باشد.
پيدايش هم آهنگي (هارموني): هارموني يا هم آهنگي، علمي
است كه از قواعد وصل كردن صداها و تنظيم ميگيرد و آهنگساز با
فراگيري آن قادر ميشود آثاري به شيوه پوليفوني بسازد. به بياني
ديگر همانطور كه ملودي از ريتم ناشي ميشود، هارموني نيز از ملودي
بوجود ميآيد. همانطوريكه قبلاً ذكر شد پوليفوني از قرن نهم
ميلادي در موسيقي پيدا شد. با اين اوصاف، علمي كه امروز آنرا هم
آهنگي يا هارموني مينامند هنوز بوجود نيامده
بود.
در پوليفوني نواهاي مختلف و فواصل مطبوع چند صدايي
استفاده ميشد ولي قواعدي كه طرز بكار بردن آنها را معين كند وجود
نداشت. از اواخر قرن پانزدهم يك قاعده كلي براي آوازهاي چند
صدايي وضع شد كه آنرا كنترپوآن ناميدند. در قرن شانزدهم تدريجاً
قواعد جديدي براي آن وضع گرديد و بالاخره كنترپوآني كه در آن
ريتم و كلمات و آواز در كليه صداها مساوي بود هارموني خوانده شد.
به اين ترتيب بعد از دو عامل اصلي موسيقي نوا (ملودي) و ضرب
(ريتم) عامل سوم بنام هم آهنگي (هارموني) به آنها افزوده شد و طي
سالهاي متمادي چنان تحولي درموسيقي بوجود آورد كه تاريخ موسيقي
را تغيير داد و مرحله جديدي در عالم اين هنر باز
كرد.
بافت در موسيقي:
نمونه تركيب شدن صداها با همديگر بافت در موسيقي است.
بافت شامل
پلي فوني-مونوفوني-هموفوني
ساده ترين نوع آن مونوفوني است كه معني آن تك صدايي است،
در يك اركستر 5 و 6 نفره ممكن است فقط يك صدا را ايجاد كنند يا
يك صدا و يك ريتم را ايجاد كنند. در بافت پلي فوني چند ملودي
رابا هم ميشنويم يعني اينكه در يك اركستر يك موسيقي چند صدايي و
يا چند خطي كه هر كدام به تنهايي ارزش ملوديك دارند يا هر كدام
كه ملودي جدايي هستند ولي با هم ارتباط هم دارند. هموفوني يك
ملودي مشخص نواخته ميشود و بقيه سازها آنرا همراهي ميكنند و آن
سازها نميخواهند خودشان رامطرح ميكنند. يك ملودي با خصوصيات
بارزو مشخص كه بقيه اصوات آنرا همراهي ميكنند.
سازبندي (اركستر اسيون)
سازشناسي: مقوله اي كه به گستردگي صوتي سازها و تكنيك ها
و توانائيهاي سازها و همچنين به جنس صدا مربوط ميشود. سازبندي:
هنر تنظيم اثر براي سازهاي مختلف، هنر انتخاب سازهاي مختلف براي
اجراي يك اثر موسيقي.
موتيف: كوچكترين جزء در موسيقي نوت است و كوچكترين ساختار
موسيقي با كلمه موسيقي كه داراي مفهوم مشخصي باشد موتيف است كه
به آهنگساز اجازه ميدهد تا موسيقي را گسترش
دهد.
تم: گستردگي تم از موتيف بيشتر است در واقع يك جزء
موسيقايي كه مفهوم گسترده تر از موتيف دارد و معمولاً از موتيف
طولاني تر است.
موسيقي دوره كلاسيك: 1820 – 1750
از سال 1750 به بعد شاهد ظهور دوره جديدي هستيم. اين كلمه
مفاهيم مختلفي دارد.
كلاسيك هنر دوران روم و يونان باستان
هر آثار جاودان و پايدار و بياد ماندني
(دوره كلاسيك) هنرتجسمي موسيقي توازن و وضوح
ساختاري
در دوره باروك تفكر عقل گرايي بود و به پيچيدگي خيلي
اهميت مي دادند، در نتيجه طالب زيبايي تنها نبودند كه آهنگسازان
دوره كلاسيك مثل 1ـ ژوزف هايون 2ـ ولفاگانگ آمادئوس موتسارت 3ـ
لودويك ون بتهوون و خيلي آهنگسازان ديگر در كنار پارامترهاي
پيچيده علمي و فني به زيبائيهاي موسيقي نيز اهميت داده و آثار
جاوداني خلق كردند.
مشخصات دوره كلاسيك:
1ـ تضاد حالتها: موسيقي دوره باروك به اين شكل است كه اول
آنرا ميشنويم تا آخر همان است. يك حالت مشخص ازاول تا آخر وجود
دارد و حالت جديدي به وجود نمي آيد اما در دوره كلاسيك ميخواستند
كاري كنند كه مردم خوششن بيايد و تضاد حالت به وجود آيدكه اين
تغيير حالت هم درتم ها است و هم در ريتم است. ارائه تيم هاي
مختلف براي بوجود آوردن تضاد حالت است.
2ـ ريتم: در دوران باروك يك ريتم ثابت وجود داشته تا آخر
قطعه ولي در دوره كلاسيك ريتم در حال تغيير است.
3ـ بافت: در دوره كلاسيك غالب ترين بافت هموفوني است. يك
ملودي مشخص و بارز، بقيه سازها براي همراهي و شيرين تر كردن آن
ولي در باروك بيشتر پلي فونيا ست. در اين دوره جالب است بدانيم
يك بافت تا آخر قطعه وجود ندارد و ممكن است تغيير
كند.
4ـ ملودي: كنار هم قرار گرفتن اصوات
مختلف ملودي را بوجود مي آورد. در دوره كلاسيك ملودي عكس دوره
باروك هم عاميانه، هم ساده و هم زيبا است در حاليكه در دوره
باروك خيلي پيچيده و با تزئينات زيادست (در دوره باروك موسيقي
متعلق به طبقه اشراف و كليسا بوده ولي در دوره كلاسيك موسيقي
مردمي بوده و براي مردم ساخته مي شده است) موسيقي از دل مردم بر
آمده و به عنوان عنصر اصلي ساخت موسيقي از آن استفاده مي كردند
يكي ديگر از خصوصيات ملودي تقارن است كه ملودي هابا هم متقارن
هستند مثل ملودي a a.
5ـ ديناميك و استفاده از پيانو: ديناميك حالتهاي مختلف
موسيقي است كه با افزايش و كاهش شدت صدا ايجاد تفاوت مي كند (در
موسيقي به وسيله تغيير شدت). هر صداي موسيقي يك شدتي دارد فركانس
مختلف دارد زير و بم، سوم كشش صدا طولاني و كوتاه، چهار رنگ صدا،
ديناميك صدا باعث زيباتر شدن و آوازي تر شدن موسيقي مي شود.
(فورته F = قوي ، P پيانو =
ضعيف)
در دوره باروك تغيير ديناميك به صورت پله اي است ازيك شدت
يك دفعه به شدت ديگر ميرويم. اين تغيير پله اي ديناميك به
تغييرات تدريجي تبدييل شد يعني صداها تدريجاً ضعيف و ترجيحاً قوي
مي شود. باعث شد كه ساز پيانو مورد توجه قرار بگيرد، در سال 1775
ـ 1700 در اوج دوره كلاسيك چون پيانو قابليت بسيار فراواني براي
تغيير تدريجي شدت موسيقي پيدا كرد و به خاطر قابليت ديناميك مورد
توجه آهنگسازان قرار گرفت.
6ـ اركستر كلاسيك:
در دوره كلاسيك اركستر تشكيل دادند كه از اين سازها تشكيل
ميشد:
* سازهاي زهي
ويلن
ويولا (ويلن آلتو)
ويولن سل
كنترباس
*سازهاي بادي چوبي فلوت
كلارنيت
ابوا
فاگوت
كرانگله
*سازهاي بادي برنجي هورن
(بادي مسي) ترومپت
ترومبون
توبا
*سازهاي كوبه اي تيمپاني
(پركاشن) سنج ها
طبل ها
طبل بزرگ
سايدرام
به طور كلي سازهاي زهي براي ملودي موسيقي است. بادي چوبي
براي رنگ موسيقي. بادي برنجي براي پاساژهاي قوي سازهاي كوبه اي
براي تأكيد و ريتم.
توضيح: ارتباط يك ملودي با يك ملودي ديگر ممكن است به
وسيله ملودي هاي ديگر باشدكه به آن پاساژ ميگويند ارتباط دو جمله
موسيقايي.
7ـ فرم هاي موسيقي كلاسيك: معني كلي فرم يعني قالب يا
ساختار موسيقي مثل آب ميماندكه در هر قالب شكل آنرا ميگيرد. تضاد
در همه موارد حاكم است. فرم هاي مختلف و متنوعي وجود دارد.
مهمترين آنها فرم سونات است.
1-7- فرم سونات: به شكل
ABA است. از 3 بخش تشكيل شده يك بخش
ميآيد بعد يك بخش جديد سپس همان اولي قرار ميگيرد و با تغييراتي
تكرار ميشود.
EXPOSISON:A: ارائه تم ها (تم اول
ودوم)
معرفي تم ها ـ پلي بين تم ها قرار داردكه آنها ر ا بهم
ربط مي دهند. بعد از معرفي تم ها قسمت پاياني وارد ميشود.
DEVELOPMEN :بسط و
گسترش
تم هاي معرفي شده با تغييراتي بسط و گسترش
مييابد.
A : ارائه دوباره و جديد تم ها است:
تم هايي كه معرفي كرديم دوباره ميپردازيم به معرفي مجدد و گسترده
تر تم هاي اصلي در اين قسمت كودا (قسمت پاياني) بوجود ميآيد در
موسيقي كلاسيك حتماً بايد شنونده را مطمئن كنيم. موسيقي پايان
يافته است و پايان بايد مشخص باشد. در قسمت A دوم همان شخصيتها هستند و همان تم
ها هستند ولي با تغييرات خيلي مختصر و با يك تناليته
ديگر
2ـ7ـ از فرم هاي منوئه است:
A B A وزن هم سه /چهارم
منوئه تريو منوئه
است. و عموماً اين فرم رقص گون است.
3ـ7ـ فرم روندو ... ABCADAE در اين فرم دقيقاً
تكرار ميشود و بقيه قسمتها تغيير
ميكند.
4ـ7ـ فرم سمفوني: بين 20 تا 45 دقيقه است و خيلي متنوع
است. چهار موومان است و از چهار قسمت مختلف تشكيل شده (موومان
اول به فرم سونات است) سمفوني اثري است براي اركستر بزرگ كه تمام
اركستر اهميت دارد.
5ـ7ـ كنسرتو كلاسيك: 3 قسمت است 1ـ تند (سونات) 2ـ كند 3ـ
تند. مانند سمفوني هاي بتهوون و هايدن ـ در كنسرتو اركستر يك ساز
را همراهي ميكنند و تا آخر همان ساز هنر نمايي ميكند و اركستر آن
ساز را همراهي ميكند. زمان آن معمولاً 20 تا 45 دقيقه است. تقابل
يك ساز با اركستر در موسيقي كلاسيك معمولاً بصورت كنسرتو
ميباشد.
سوئيت
از قسمتهاي مختلف تشكيل شده كه رقص گونه است و روند و
ممكن است موونها قسمتي ا زيك سوئيت باشديك فرم موسيقي سازي كه
آهنگساز آزادي عمل درتعداد دارد.
نكته: موسيقي دوره باروك اغلب كنسونانس است يعني از فواصل
مطبوع تشكيل شده ولي در دورة كلاسيك از فواصل ديسونانس هم
استفاده ميشد. يعني صداهاي نامجذوب و نامطبوع. هر چقدر به دوره
هاي ديگري موسيقي مي رويم استفاد ه از ديسونانس ها بيشتر مي
شود.
دورة رمانتيك: 1850 – 1820
جنبشي مهم در هنر قرن نوزدهم به ويژه در ادبيات و نقاشي
كه تادهه اول قرن بيستم نيز ادامه يافت. در هنر موسيقي ميتوان
جوانه هاي آنرا در آثار بتهوون و افول اين دوره را در آثار دبوسي
دانست. دوره رمانتيك را تاريخ نويسان بر 3 مرحله تقسيم كردند
نخست دوره اي است مابين سال هاي 1820 تا 1850 كه آنرا غالباً
رمانتيك اوليه ناميدند پس از آن مرحله دوم سال هاي 1850 تا 1890
را شامل است و مرحله سوم كه آنرا دورة رمانتيك نو يا نئورمانتيك
نيز گفته اند فاصله بين سال هاي 1890 تا 1910 را شامل مي شود. در
دورة باروك موسيفي حالت خفقان داشت و از قواعد شديد علمي تبعيت
ميكرد، در دوران كلاسيك موسيقي مثل جوانه اي است كه در حال رشد
كردن است. خصوصيت سبك رمانتيك در موسيقي در مقابل سبك كلاسيك
اهميت يافتن بيان احساسي و دروني در برابر عوامل موسيقايي مانند
ريتم، هارموني و فرم و توجه به زيبائيهاي ناشي از آنها است اگر
چه نميتوان نقش عوامل اخير را در موسيقي دورة رمانتيك ناچيز
انگاشت اغلب آهنگ سازان اين دوره شديداً تحت تأثير سنت ها و
عادات ملي و بومي بودند.
سمفوني: در رايج ترين مفهوم كلمه سوناتي است كه براي
اركستر بزرگ نوشته شده باشد. در مفهوم امروزي شايد بتوان گفت كه
اولين بار به سال 1749 توسط هايدن نوشته شد كه به پدر سمفوني
شهرت دارد. يكي از تفاوت هاي مهم سمفوني نسبت به سونات در اين
است كه سونات غالباً در 3 و سمفوني در 4 موومان نوشته مي
شود.
سوئيت: فرم موسيقي سازي است مربوط به دورة باروك متشكل از
تعدادي (بسته به نظر آهنگساز) هر يك با صفت اختصاصي يك رقص همگي
در يك تناليته بعضي وقتها در ابتداي سوديت ها قطعه اي قرار مي
گرفت به نام پرلود البته پرلود ممكن است خودش قطعه اي براي ساز
پيانو باشد.
اورتور: مقدمه و ابتدا و شروع است كه براي اپرا مي
نوشتند. رمانس يك قطعه معتدل و ملايم و ميانه رو و آوازي است كه
ممكن است در ابتداي موسيقي مثل سمفوني، سونات يا سوئيت قرار گيرد
و گاهي هم بصورت مستقل اجرا ميشود، اصولاً آرامش بخش و آرام و
سنگين است.
معرفي چند فرم سازي:
1ـ سولو SOLO: قطعه اي است كه معمولاً براي يك
ساز نوشته مي شود.
2ـ دئو ـ DUET دوئت: فرمي است كه معمولاً براي 2
ساز نوشته مي شود.
3ـ تريو TRIO: فرمي است كه براي 3 ساز نوشته
ميشود.
4ـ كوارتت QUARTET: براي 4 ساز نوشته و يكي از معمول
ترين فرم هاي موسيقي مجلسي است و معمولاً براي سازهاي زهي شامل
ويلن 1 و 2 ويولا، ويلن سل
ميباشد.
5ـ كوينتت QUINTET: براي 5 ساز تصنيف و نوشته مي شود
مثلاً براي پيانو و كوارتت زهي
است.
6 ـ سكستت SEXTET: براي 6 تا ساز نوشته مي
شود.
7- سپتت SEPTET: براي 7 ساز تصنيف
ميشود.
8- اكتت OCTET: براي 8 ساز تصنيف
ميشود.
9- نونت NONET: براي ساز تصنيف مي
شود.
فرم تكتورن: بيان كردن ماجرا و حمايتي است پوئم = شعر، /
از مهمترين انواع موسيقي مجلسي است كه خصوصيات آن كوچك بودن آن
نسبت به سمفوني است.
والس: رقصي با ميزان 3 ضربي و سرعت عادي كه به سال 1800
بوجود آمد. ريشه والس را بايد در رقصي اطريشي به نام لندلر به
معناي روستائيان جست كه پيش از مرسوم شدن والس به فراواني تصنيف
و اجرا مي شده است.
آهنگسازان برجستة دورة رمانتيك
شوبرت: اطريشي ـ روسيني: ايتاليائي ـ وبر: آلماني ـ
مندلسون: آلماني ـ برليوز: فرانسوي - ليست: آلماني ـ چايكوفسكي:
روسي ـ شوپن: لهستاني ـ كورساكف: روسي ـ بتهوون: آلماني ـ برامس:
آلماني ـ ريچارد اشتراوس: آلماني و ...
آهنگ سازان دورة رمانتيك با ادبيات و شعر خيلي آشنا بودند
و با فلسفه نيز آشنايي داشتند.
شونبرگ با نقاش بزرگ اطريشي به نام كانديتسكي موسس مكتب
اكسپرسيونيسم آشنا شد و نزد او به نقاشي پرداخت و حتي چند تصوير
زشت و بد شكل هم كشيد. شونبرگ با اين عقيده و تفكر جديد و تازه
سه قطعه براي پيانو و پنج قطعه براي اركستر نوشت كه از نظر هنري
كاملاًبا نقاشي هاي كاندينسكي قابل مقايسه بود. به اين جهت در
محافل هنري با تعجب و شگفتي بسياري تلقي شد. از همين زمان به بعد
او كلية قواعد موسيقي را در طبقه بندي دستگاهها (مدها) و مقام
موسيقي (تناليته) به هم ريخت. و به جاي هفت نت اصلي و پنج نت
فرعي كه اساس موسيقي كلاسيك بود دستگاه جديدي روي دوازده نيم
پرده مساوي ترتيب داد و به اين طريق سيستم موسيقي دود كافونيك
(دوازده تني) يا موسيقي آتونال (بدون مقام) را به وجود آورد. در
اين طريقه اصول ملودي و هارموني كلاسيك تغيير يافت و در عين
آزادي با قواعد جديدي توأم شد. شونبرگ در تشريح نظريه داوزده
صوتي مي نويسد: اينجا من ناگهان هدف اصلي خود را در تنظيم و وحدت
اصوات يافتم. همان هدفي كه سال هاي متمادي به طور ناخودآگاه من
را هدايت مي كرد. شونبرگ از سال 1940 به دليل تجاوز آلمانيهاي
نازي از خاك اطريش به لوس آنجلس آمريكا رفت و در آنجا شاگردان
زيادي به مكتب او پيوستند تا سال 1951 كه از دنيا رفت. از ديگر
آهنگسازان دورة مدرن موسيقي: آلبان بزرگ ـ آنتون وبرن ـ ايگور
استراوينسكي ـ پاول هيندميت ـ سرژه ـ بروكفيفـ شوستاكويچ ـ
بارتوك ـ زولتان كوداي و تعدادي ديگر مي باشند. اين افراد از
پيشتازان مكتب مدرن بودند و سه نفر اولي خيلي شاخص تر
هستند.
موسيقي جاز:
جاز
موسيقي سياهان آمريكايي است كه ابتدا به سال 1912 در اورلئان
واقع در جنوب آمريكا به وجود آمد و بعد از جنگ بين الملل در
سراسر اروپا و آمريكا بسط يافت. در پيدايش لفظ جاز بين موسيقي
شناسان اختلاف نظر است. بعضي آن را به معناي تحريك كردن (هيجان)
كه در زبان سياهان به اين لفظ مي دانند و عده اي هم ريشه آن را
در نام چند تن از نوازندگان و خوانندگان سياه پوست مانند
JESS ـ جاسبو (JASBO) و جارلز كه به طور مخفف جاز مي
گويند. آنها در سال 1912 در نخستين اركسترهاي جاز شركت داشتند.
مهمترين نوازندگان سياه كه در تحول موسيقي جاز نقش بزرگي داشتند
كينگ اوليور و لوييس آرمسترانگ نوازندگان ترومپت بودند. آنها
شيوه اي به نام هات HOT را در موسيقي جاز معمول كردند. بعد
از جنگ 1918 موسيقي جاز در موسيقي كلاسيك هم نفوذ كرد. چنانكه
استراونيسكي در اثري به نام سرگذشت سرباز وراول در اثري به نام
كودك و نفرين جادوگر از ريتم موسيقي جاز استفاده كردند. با اين
حال موسيقي جاز نتوانست اثر فوق العاده اي در موسيقي كلاسيك
بگذارد و يا تحولي در آن ايجاد كند زيرا آن هدف عالي كه در آثار
آهنگسازان بزرگ ميتوان يافت در موسيقي جاز كه سبك و نسبتاً بي
مايه است وجود ندارد. دراركستر جاز سازهاي كوبه اي و ضربي اهميت
دارند. اصولاً سازايي كه در يك اركستر جاز به كار مي رود ترومپت،
ترومبون، لارنيت ـ ساكسيفون ـ پيانو ـ بانجو ـ گيتار ـ كنترباس و
بعضي سازهاي ضربي است. به علاوه آواز يا ساز تنهايي كه اركستر
آنرا همراهي ميكند غالباً به عنوان سوليست (تك خوان يا تك نواز)
در موسيقي جاز شركت
داد.